روش های تصمیم گیری چند معیاره
در دهه های اخیر محققان به مدل های چند معیارهMCDM)) برای تصمیمگیری های پیچیده توجه دوچندانی داشته اند. روش تصميم گيري چندمعياره شامل يكسري از تكنيك ها ازجمله جمع وزن ها يا تحلیل های همگرايی است كه اجازه مي دهد، طيفي از معيارهاي وابسته به يك مبحث امتيازدهي و وزن دهی شده و سپس بهوسیله كارشناسان و گروههای ذينفع رتبه بندي شوند. تصميم گيري چندمعياره بر يك فرآيند، دادن ارزش به گزينه هايی که بهوسیله چند معیار ارزیابیشدهاند، دلالت دارد (سوری،2008). در این تصمیم گیری ها بهجای استفاده از یک معیار سنجش بهینگی از چندین معیار سنجش ممکن است استفاده گردد. این مدل تصمیم گیری به دودسته عمده تقسیم میگردد که عبارتند از: مدل های چندهدفه MODM)) و مدلهای چند شاخصه.(MADM)
از این دودسته در موارد مختلف تصمیم گیری میتوان استفاده کرد بهگونهای که از مدل های چندهدفه به منظور طراحی و از مدل های چند شاخصه به منظور انتخاب بهترین گزینه از بین m گزینه موجود استفاده می شود.
تصمیم گیری چند هدفه (Multiple Objective DecisionMaking)
در این مدل مدیر یا شخص تصمیم گیرنده نیاز دارد میان چند هدف پیش رو، تنها یک هدف را به عنوان هدف اصلی انتخاب نماید. این نوع تصمیم گیری یکی از مهمترین استراتژی های مدیران در زمان های بحرانی می باشد.
تصمیم گیری چند شاخصه(Multiple Criteria Decision Making)
تصمیم گیری چند شاخصه معمولاً توسط ماتریس ذیل فرموله میگردند:
به طوریکهAi نشاندهنده گزینهi ام، xj نشاندهنده شاخصj ام وrij نشاندهنده شاخصj ام برای گزینه یi ام می باشد.
اما در کل مدل های تصمیم گیری در MADM نیز خود دارای دو قسمت هستند که یکی از دسته ها منشعب از مدلی مشهور به مدل غیر جبرانی بوده و دسته دیگر منشعب از مدلی دیگری معروف به مدل جبرانی می باشد. تصميم گيري هاي چند شاخصه رهيافت هايي هستند كه با رتبه بندي و گزينش يك يا چند تأمين كننده از ميان مجموعه هاي از تأمینکنندگان سروكار دارند. تصميم گيري هاي چندمعياره چهارچوب مؤثري را براي مقايسه تأمين كنندگان بر اساس ارزيابي معيارهاي متفاوت به دست مي دهند (عالم تبریز و باقر زاده آذر، 1388).
تصمیم گیری چند معیاره دارای مدل های متنوعی می باشد که در این قسمت به آنها اشاره شده است.
روش تجزیه و تحلیل سلسله مراتبی
یکی از روش های تصمیم گیری چند معیاره فرآیند تحلیل سلسلهمراتبی می باشد که به منظور وزن دهی و اولویت بندی شاخص ها و تصمیم گیری و انتخاب یک گزینه از میان گزینه های متعدد تصمیم، با توجه به شاخص هایی که تصمیم گیرنده تعیین میکند، بکار م یرود. این روش در سال 1980 توسط توماس ساعتی ابداع و ارائه گردید. فرآیند سلسلهمراتبی منعکسکننده رفتار طبیعی و تفکر انسانی است. این تکنیک مسائل پیچیده را بر اساس آثار متقابل آنها موردبررسی قرار میدهد و آنها را به شکلی ساده تبدیل کرده و به حل آن میپردازد. فرآیند تجزیه و تحلیل سلسلهمراتبی یک سنتز ریاضی و یک شیوه جبری تصمیم گیری با مقیاس نسبی است. این روش با استفاده از یک شبکه سیستمی و بهکارگیری ضوابط و معیارهای چندگانه برای رتبه بندی یا تعیین اهمیت گزینه های مختلف یک فرآیند تصمیم گیری پیچیده مورداستفاده قرار می گیرد (قدسی پور و برین، 1997).فرایند AHP ترکیب معیارهای کیفی و غیرقابل لمس همراه با معیارهای کمی و قابللمس را به طور همزمان امکانپذیر می سازد. این فرایند از مقایسات دو به دویی آلترنیتیوها و معیارهای تصمیم گیری استفاده می نماید. چنین مقایس های نیازمند جمع آوری اطلاعات از تصمیم گیرنده می باشد (مشیری، 1380). مقایسات زوجی اطلاعات ارزشمندی را در مورد مسئله تحت بررسی فراهم می آورد و مالاً باعث بهبود عامل منطقی بودن فرایند تصمیم گیری میگردد (دیوید،1983). درواقع این روش نظرات کارشناسان را ترکیب کرده و سیستم تصمیم گیری پیچیده را به سیستم سلسلهمراتبی ساده تبدیل می کند. سپس با استفاده از مقایسات زوجی، روش ارزیابی برحسب مقیاس به منظور بررسی اهمیت نسبی، انجام می شود (تسارو چنگ و ین، 2002). این روش مانند مغز انسان عمل میکند و به تحلیل مسائل می پردازد و تصمیمگیرنده را یاری می کند تا اولویت ها را بر پایه ی اهداف، دانش و تجربه خود تنظیم کند، بهگونهای که احساسات و قضاوت های خود را بهگونهای کامل در نظر گیرد. این فرایند می تواند دو عمل پیدا کردن اهمیت نسبی (وزن) شاخص ها و رتبهبندی گزینه ها را انجام دهد. در کل این روش بر پایه سه اصل زیربنا شده است:
الف- اصل تشکیل درخت سلسلهمراتبی؛
ب- اصل تدوین اولویت ها؛
ج- اصل سازگاری منطقی قضاوتها (مؤمنی و شریفی سلیم،1390).
3-5- مراحل اجرای فرایند تجزیه و تحلیل سلسلهمراتبی
در مطالعات مختلفی که در این زمینه صورت گرفته است تاکنون این فرایند را در 4 یا 6 مرحله انجام داده اند. مهرگان در سال 1386 و زاهدی در سال 1986 در بهکارگیری روش AHPبرای حل مسائل تصمیم گیری 4 مرحله اساسی را ارائه نمودند که به شرح زیر می باشند:
گام اول- بنا نمودن سلسلهمراتب (Hierarchy) و طبقه بندی مسئله موردنظر. هدف از این مرحله مشخص نمودن عناصر تصمیم شامل شاخص های تصمیم گیری و گزینه های تصمیم است.
گام دوم- مقایسات زوجی عوامل موجود در هر سطح از سلسلهمراتب حاصل از مرحله اول.
گام سوم- محاسبه وزن های نسبی که از طریق مجموعه های از محاسبات عددی صورت می گیرد و محاسبه نرخ ناسازگاری هر یک از عوامل.
گام چهارم- ادغام وزن های نسبی به منظور رتبه بندی گزینه های موجود.
هر یک از مراحل فوق دارای روندی خاص می باشند که در ادامه به هر یک از آنها اشاره میگردد:
3-5-1- بنا نمودن سلسلهمراتب
در این مرحله، هدف کلی موضوع در رأس سلسلهمراتب و سپس صفات و معیارهایی که به نحوی در کیفیت هدف تأثیر دارند را در مرتبه پایین تر و درنهایت در آخرین سطح گزینه های تصمیم گیری قرار می گیرند. در کل اینیک چارچوب کلی و استاندارد است که برای کلیه مسائل یکسان خواهد بود (مشیری، 1380). مهمترین بخش در این مرحله انتخاب معیارها و عوامل مؤثر بر تحقیق است.تعیین معیارها و زیرمعیارها در تصمیمات انفرادی چندان مشکل نیست چراکه تصمیم گیرنده این عوامل را بهشخصه تعیین میکند؛ اما در تصمیم گیری های گروهی به دلیل اختلاف علایق و تخصص افراد ممکن است عوامل متفاوتی در نظر گرفته شود در نتیجه در این مرحله استفاده از فنون معمول تصمیم گیری گروهی می تواند کارساز باشد. توصیه معمول در این زمینه استفاده از تکنیک دلفی برای تعیین فاکتورهاست (آذر و معماریانی، 1374). تعداد سطوح موجود در سلسلهمراتب این فرایند بستگی به پیچیدگی مسئله دارد. ازآنجا که اصول این مدل بر مقایسات زوجی استوار است ممکن است ازدیاد عوامل در هر سطح روند کار را کند نماید و یا فرد را دچار اشتباه سازد البته این امر ازلحاظ تئوریکی الزاماً محدودیتی برای این روش محسوب نمی گردد (مشیری،1380). ساعتی پیشنهاد کرده است که برای جلوگیری از بروز مشکل در روند کار این تکنیک حتیالمقدور تعداد عوامل در هر سطح از 9 عامل تجاوز نکند. در کل ساختار سلسلهمراتب در شکل 2-3 نشان داده شده است. .....
جهت دریافت متن کامل مطلب بالا این فایل را دانلود نمایید.